Thursday, December 1, 2011

امير جان ما نترسيدن را از پرواز بي پرواي تو آموختيم


امير جان ما نترسيدن را از پرواز بي پرواي تو آموختيم...
و 16 آذر نام تو را فرياد ميكنيم...برادر شهيدم خونتو پس ميگيرم

در ساعت شكفتن همه قفلها را شكستي
هزار بار پرسيدم خوبي
هزار بار گفتي, هرگز به اين خوبي نبودم
از اينكه بال در آورده اي مي ترسي
از اينكه دوست داشتن را كشف كرده اي ميترسي
از اينكه براي نخستين بار به خود خودت رسيده اي ميترسي
از اينكه آزادي را چشيده اي ميترسي
از اينكه سر انجام عشق را فهميده اي ميترسي
از اينكه...
از اينكه عشق را سر كشيده اي ميترسي
نترس 
نترس
تو تازه به اوج خود رسيده اي 
نترس تو تازه به تازگي رسيده اي
تو تازه براي نخستين بار به رنگين كمان پس از باران پريده اي 
نترس, نترس...

No comments:

Post a Comment